ساعاتی پیش مردم,
و از این زندگی بی ربط منحوس, هزاران بار مردم,,
هنگام رفتن بود..
با کوله باری گرسنه,
پر از نصیحت های تکرار,
این اولین گذرگاه سفرم بود,
منظره ی دردناکی بود.
. گریه ها مرا به گورستان می بردند,
اما من نمرده ام...
فقط.. زنده.. نبودم...!!
نویسنده:مجاهد ظفری
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0