کویر /
راهی بود از من تا افق کرانه ها,
مرگی از درون,
تا زندگی پروازها..
در کنار مرغان سفید؛
میخواندم شعری از درد بودن ها,
به نگاه اسمان در میان کویر..
می رفتم به راهی که می ترسید ظلمت راه,
از وجود زمان از تاریکی خویش در فرصت فرار..
خندیدم بر خواب کبوترها,
و خوابیدم میان اوازها"
خاموش و سکوت و نگاهی از دور..
نشستم بر ساحل دشت..
بیابانی سرخ,
خوابیدم و در میان خواب می شنیدم که
..تو.. بیداری..!!
نویسنده:مجاهد ظفري
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0