من از ان باغ سر زیبا, جای بهتری دارم..
از ان ولدان و حورعین, زیبا دلبری دارم..
خدا گر در کتاب خود, ابواب بهشت دارد..
من هم در کتاب خود, نشان از هر دری دارم..
خدا با این همه هستی, دارد خانه ای زیبا..
من اواره در پستی, چه جای بدتری دارم..
همین است زادگاه من, نرو محمل کمی ارام..
که بر این خانه ی ویران, نگاه اخری دارم..
نرفت از خاطرم روزی, گم شد دفتر مشقم..
شدم مردود و بدخاطر, ز یادش خاطری دارم..
به خود گفتم چه بنویسم ؟ ندارم دفتری دیگر..
بجویم زیر خاکش را, شاید دفتری دارم..
همه رفتند و این خرمن, به دوش من توان دارد..
همه را خر, مرا هم خر, عجب عاجز خری دارم..
رفیق شوخ دل نازم, به دستم حلقه ای را داد..
به خنده گفت از امشب, ناز همسری دارم..
من امشب از هوای عقل, گریزانم ز هر منطق..
که با خود مست و دل رسوا, هوای دیگری دارم..
شاعر:مجاهد ظفری
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0