... هر که امد چه زود رفت../
و من بر سر راه دوستان نیامده ام,
چه انتظارها کشیدم..
شب شد..
دوباره باز هم با خیال اندوهم, شعری ساختم..
از مثال تمام ارزوها/
خوابم گرفت.. بیدار شدم.. اما باز هم تاریکی!
۱۹ سال گذشت..!!
اما هیچگاه روشنایی نتابید/
و من اینگونه زیستم:تنها.. خیال.. تاریکی !
زندگی من همین بود, همین....؛
نویسنده:مجاهد ظفری
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0