در کدام استدلال, دلیل خویش را می بینم؟................. ........ کدامین امتیازی,ارزش مرا با زمان می سنجد؟.... محیط؟؟........ ....... من از انتقادها و تهدید و تبعید خسته ام....... ............... امیدوار بودن بیهوده است هنگامی که در گام های خویش لرزان باشی...! ............رنج های فراوان دیگر اندوه نیستند...... بگذار هرانچه هست باشد......... این قضاوت بودن است که دستور میدهد............................ .............. زمان دروغ نمیگوید,انچه میگذرد حقیقت است؛ ................. من از ماندنی ها می ترسم....از یک جا بودن ها می هراسم, .......... از دوتایی ها.......................... از احساس ها...... ......... از خانه ها.............................. از نقش ها........................................ ............. از چهره ها, از توتم ها, از تابوها, از هرانچه و هرانکه نیاز می افریند,بیزارم.........!! خواستن ها..... نداشتن ها..... اندوه را نیاز ادمی ساخته اند...!!!!!
نویسنده:مجاهد ظفری
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0