تورا ای رهگذر, بهتر ندانی منزل دورم..
که من از مستی و پستی, ز هر ویرانه مهجورم..
چه میخواهی از این غفلت, چه میجویی به صد فرصت؟ اگر ماندم در این هستی, به درد خویش مجبورم..
چو ابری زار نالیدم, به هر کاشانه باریدم..
تو مهمانی مگر با من, در این کاشانه ی گورم؟
هزاران بار پرسیدی, هزاران غم ز من دیدی,
سکوتم را تو نشنیدی, در این صحرای محشورم..
ز بس دیوانه دل دیدم, ز هر عاقل نترسیدم..
منم ان شاعر مرده, درون شعر مغرورم..
در این اهنگ لالایی, به تنهایی چو خوابیدم..
به تاریکی قسم, دیدم, چراغی خسته در نورم..
تو ای نقاش مسلولم, شنیدم سرفه هایت را..
کشیدی خون دریا را, ز اب دیده ی کورم..
تبادل اینچنین گوید:که گر ایی فنا گردی..!
به ناز زندگی باز ا, نیا با حال رنجورم..
در این خاطر زنی دیدم مثال من ولی زیبا..
نخواهم تهمتی رسوا, که شهوت نیست منظورم,
چرا فریاد گنگ من, چرا ای حال منگ من,
سراپا خسته ام امشب, برو امشب که معذورم..
به پیچ وتاب هرلحظه, به حال خویش لرزیدم..
گمانت شد که میرقصم, ز این اهنگ مسرورم..!
شکستم مرکب ایمان, هراس از طمع ملایان..
ندیدم ناز ان ولدان, کشیدم حسرت حورم..!
شاعر, مجاهد ظفری
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0