عضو شوید
عضویت سریع
آمار وب سایت:
بازدید امروز : 169 بازدید دیروز : 0 بازدید هفته : 169 بازدید ماه : 406 بازدید کل : 6358 تعداد مطالب : 182 تعداد نظرات : 0 تعداد آنلاین : 1
آمار مطالب
آمار کاربران
کاربران آنلاین
آمار بازدید
RSS
اشعار عربی و فارسی
اجتماعی,سیاسی, روانکاوی, تاریخ, ادیان, عرفان, فلسفه
اری دلم امشب غم است
همچون گدای خسته ها
تا من نبینم اشک تو..
مستی زدم با خنده ها,
درمانده حالم از جهان
از این جهان بی نفس
بن بست راه مرغکم
زنجیر و قفل و صد قفس
بیزارم از این زندگی..
امد طلوع افتاب ؛
اشفتگی.. اشفتگی..!
ای دختر شوریده دل..
یادت که گفتم صادقم؟..
گویم ولی باور نکن:
من عاشقم.. من عاشقم..!
اغوش تنگ گور خود..
رؤیا به رؤیا دیده ام..
نزدیک خواب دور خود,
در این غروب سالها..
هرگز نیامد باوری,
تا بی گمان باور کنم
این یک فریب اخری..!
از بی طلوع سایه ها
از عشق سرمست و خوشی
با ثروت سرمایه ها..
دل مردنی ها تنگ شد
تابوت سر دوش خودم
یا زنده بودن ننگ شد
یا من مثال خود شدم..!
از مستی اوار من..
یا دیده تار کوچه شد
یا کوچه ها از تار من
تا دیدمت دیوانه ام..
شد در جنونم واپسین
هر دم گذشته زنده شد
اینده میمیرد چنین..!
فریاد شعرم در خیال
در اسمانم دیده ام
صدها کبوتر بسته بال,
من دزد پشت بام را
مهمان خانه کرده ام.."
هرانکه بالا می رود..
مرغی به دانه کرده ام
ناگفته ها را من چنین
شعری به دفتر گفته ام
فردا چو می اید طلوع
من نیز با شب رفته ام
اری
دلم
امشب
غم
است
شاعر:مجاهد ظفری
کد را وارد نمایید: